چگونه کم تر بخوانیم و بیشتر یاد بگیریم؟ | بلاگ

چگونه کم تر بخوانیم و بیشتر یاد بگیریم؟

ساخت وبلاگ
چگونه کم تر بخوانیم و بیشتر یاد بگیریم؟

مقاله‌ای که امروز در رابینز برایتان آماده کرده‌ایم یک مقاله بسیار کاربردی و مناسب برای شناخت خودمان است. ظرفیت محدود توجه چیست و چگونه میشود تا کمتر بخوانیم و بیشتر یاد بگیریم؟ اگر میخواهیم تا در زندگی به موفقیت برسیم باید بدانیم یادگیری هوشمندانه چیست و چطور از آن در زندگی استفاده کنیم؟

فرض کنید که شما یک جاسوس بین‌المللی هستید. یک چیز مثل جیمز باند، ولی باحالتر.

در همین حال که در یک ماموریت بسیار مهم قرار دارید  متوجه میشوید که کسی به دنبال شماست. اما ابتدا باید مطمئن شوید. چند خیابان و کوچه را رد میکنید و برای بستن بند کفشتان توقف میکنید. بله، قطعا کسی در حال تعقیب شماست. خب، این اصلا خوب نیست. شما نمیتوانید ماموریتتان را زمانی که کسی به دنبالتان است انجام دهید. هر چه سریعتر باید از دست آن خلاص شوید.

شاید به این فکر کنید که بهترین کار فرار و فاصله گرفتن از دشمن است. یا شاید هم پنهان شدن درون یک ساختمان تا زمانی که دشمن از ما عبور کند. اما این روش‌ها راه حل خوبی نیست زیرا به محض انکه از پوشش پنهان شدن خارج شوید دوباره در معرض خطر خواهید بود.

سوالی که اینجا پیش می‌آید این است: چه باید کرد؟

در واقع راه حل موجود برای فرار از همچین وضعیتی، بسیار ساده است. تنها کاری که باید انجام دهید این است که از چیزی به عنوان عامل حواس پرتی استفاده کنید. این یک سوگیری شناختی (cognative bias) است که همه انسانها دارند. در حقیقت زمانی که ما بر روی یک چیز تمرکز کنیم، تمرکزمان را در موارد دیگر از دست میدهیم.

به آن فکر کنید، اگر کسی دنبال شما باشد، چطور میخواهد از میان یک جمعیت شلوغ پیدایتان کند؟ طبیعتا برای اینکار از شما یک نسخه بسیار خلاصه و ساده میسازد. او به دنبال مردی با لباس آبی و یا کلاه قرمز میگردد.

این سیستم کاری مغز شماست و غیر قابل تغییر است و بهترین کار، کسب آگاهی و بهبود سایر جنبه‌های زندگیمان است.

اولین مشکل جهان، دانستن بیش از حد است.

حدود صد سال پیش مردم مشکلشان عدم دستیابی ساده به اطلاعات بود. اما امروزه برعکس. ما به منابع بسیار زیادی از اطلاعات دسترسی داریم و بسیاری از ما نمیدانیم که با آن چه باید بکنیم؟

برای اینکه بهتر منظورم را متوجه شوید. نگاه کنید. در روز چه مقدار محتوا را دریافت میکنید:

  • اخبار ( تلوزیون، رادیو، اینترنت)
  • شبکه های اجتماعی (اینستاگرام، تلگرام، واتساپ و … )
  • کتاب‌ها (فیزیکی، صوتی، دیجیتالی)
  • محتوای ویدیویی (آپارات، یوتیوب، فیلیمو و …)
  • محتوای اموزشی

و بسیاری از محتوای ریز و درشت دیگر.

 

ولی با وجود این انبوه از اطلاعات، چیزی که همیشه میشنویم چیست؟

هیچوقت کافی نیست.

این زندگی شما رو به سمتی میبره که نیازه تا یک قسمت دیگه، یک پست دیگه، یک خبر دیگه، یک مقاله دیگه رو بخونید. توی یک سایت جدید عضو شید و یا یک درخواست جدید رو ثبت کنید.

و ما این کارها رو بارها و بارها انجام میدهیم.

یک واقعیت جالب این است که با مصرف تمامی این محتوا، شما دانش جدیدی کسب نمیکنید. درسته که مقداری اطلاعات جالب رو بدست می‌اورید ولی با گذشت زمان تمامی این اطلاعات فراموش خواهد شد.

تنها چیزی که شما در آن بهتر میشوید، مصرف محتوای بیشتر است.

شما وقتتون رو با دیدن ویدیوهای ضرب و شتم هدر میدهید. شما انرژیتان را صرف گوگل کردن چیزهایی میکنید که ممکن است هیچوقت به کارتان نیاید. با فرض اینکه در حال یادگیری هستید، ساعت‌ها ویدیو و پادکست گوش میدهید. با این حال اگر از شما در مورد چیزهایی که هفته پیش یادگرفته‌اید بپرسم، بعد از کلی تلاش احتمالا ناپدید میشوید.

خب، پس منظور من چیست؟

خوشتان بیاید یا نه، همه ما برای توجه و تمرکزمان یک ظرفیت محدود داریم. زمانی که شما روی یک مساله توجه میکنید، چیزهای دیگر اهمیت کمتری پیدا میکنند. و اگر بخواهید تا تمرکزتان را بین ۷ تا سایت، ۳ پادکست، صدها پیج اینستاگرام و ۵ سریال تقسیم کنید، اطلاعاتی که بدست می‌آورید هیچوقت از حافظه کوتاه مدت شما خارج نمیشود. شما حجم زیادی یاد میگیرید ولی مقدار بسیار کمی از آن را به خاطر میسپارید.

پس چگونه میتوان با توجه محدودی که داریم، بیشتر یاد بگیریم؟

 

چگونه با مصرف محتوای کمتر بیشتر یاد بگیریم؟

در کتاب اصل‌گرایی : اصل را بچسبید و فرع را رها کنید، نوشته گرگ مک‌کیون در رابطه با این ایده که “شما میتوانید همه چیز داشته باشید و همه کاری بکنید” صحبت میکند. این ایده قابل انجام نیست چون افرادی که این ایده رو دنبال می‌کنند در واقع اگر هم پیشرفتی کنند میلیمیتری و در میلیون‌ها جهت مختلف است. در ابتدای کتاب نوشته است که اگر زندگیتان را اولویت بندی نکنید، کس دیگری این کار را برایتان انجام خواهد داد.

و میدونید چیه؟ حق با اوست.

من یک مثال واضح از این فرایند هستم. حجم زیادی یاد میگیرفتم و در آخر چیز بسیار کمی از همه چیز میدانستم. در ابتدای کار خیلی جالب به نظر میرسد ولی زمانی که نیاز به انجام یک کار با ارزش وجود دارد متوجه میشوید که باید مقدار بیشتری بدانم.

در طرح بزرگ من همه چیز را میدانم، استراتژی غلط من را به سمتی برد که چیزی جز یک شخصیت باحال با اطلاعات عمومی بالا نباشم.

اما البته که این مساله کاملا درست نیست. زمینه‌هایی نیز وجود دارد که من در آنها قوی هستم. مانند روانشناسی. این اطلاعات نیز با کسب دانش زیاد و مقادیر زیادی تمرین بدست آمده است نه با دیدن ویدیو یا گوش دادن به پادکست‌ها. بر اساس گفته‌های گرگ مک‌کیون خیلی بهتر است تا پیشرفت میلیمیتری در جهت مناسب داشت.

با تمرکز انرژیتان بر روی چیزهایی که برای شما مهم است برای پیشرفت سریعتر خودتون رو آماده میکنید. همچنین اگر انتخاب کنید که این روند را ادامه دهید، میتوانید این کار را برای زمینه‌های دیگر هم انجام دهید. به عنوان مثال اگر من به مدت ۶ ماه به صورت عمیق بر روی زمینه ۱ مطالعه داشته باشم، میتوانم ۶ ماه بعد را بر روی زمینه ۲ مطالعه کنم. به این روش به مقدار کافی اطلاعات دارم تا هر موقع و در هر زمانی که بخواهم بتوانم به آن مراجعه کنم و در زندگی از آن بهره ببرم. از طرف دیگر، اگر به مدت ۱ سال بر روی زمینه ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶ و ۷ به صورت مداوم مطالعه داشته باشم، به همه آنها مسلط هستم اما ۹۰ درصد از اطلاعاتی که کسب کرده ام را فراموش میکنم.

لطفا برداشت اشتباه نکنید، خیلی عالیست اگر علایق متنوعی داشته باشید. اما اگر میخواهید تا در زمینه‌ای موفق و خبره شوید باید سعی کنید تا در لحظه فقط در یک زمینه تمرکز کنید.

کال نیوپورت در کتاب کار عمیق میگوید:

کار عمیق و کار سطحی دو مدل مختلف کاری است که میتوان انجام داد

کار عمیق برای درست انجام شدنش نیاز به تمرکز بسیار عمیق و بدون حواس پرتی دارد. که این خود شامل حل مساله، تمرین مهارت‌ها و البته یادگیری نکات جدید میشود.

کار سطحی تمام کارهای دیگریست که انجام میدهیم. اینها وظایفی است که برای انجام آنها نیازی نیست تا تمرکزمان را روی آن محدود کنیم. تمام کارهایی مانند ظرف شستن، نگاه کردن تلوزیون، چک کردن شبکه‌های اجتماعی و هماهنگی جلسات نیز تماما جز این دسته کارها قرار میگیرند.

یک تعادل ساده از کارها حاوی هر دودسته کار سطحی و کار عمیق و استفاده مناسب از آنهاست. در زیر یک برنامه مناسب برای اینکه چطور از این تعادل در زندگیمان استفاده کنیم آورده شده است.

منبع:https://robins.ir/smart-leaing/

رابینز robins...
ما را در سایت رابینز دنبال می کنید

نویسنده : رابینز بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 2 تير 1399 ساعت: 12:47